آل
بویه
آلبویه سلسلهای
ایرانینژاد، شیعیمذهب و منسوب به ابوشجاع بویهبودند که در سالهای 322 - 448
قمری، بر بخش بزرگی از ایران، عراق وجزیره تا مرزهای شمالی شام
فرمان راندند. (14) .
در ابتدای ظهور
اسلام، بعضی از فرزندان یزدگرد به گیلان رفتند وچون مدت زیادی در دیلمان گیلان
اقامت داشتند به آنها دیالمه میگفتندو آل بویه از نسل آنان
بودند.
ابوشجاع بویه
ماهیگیر، در روستای «کلیش» دیلمان، در کمال ترسزندگی میکرد. وی سه پسر به
نامهای علی، حسن و احمد داشت. آن گاهکه ماکانبن کالی، اسفاربن شیرویه
و مرداویج زیاری، هریک لشکریفراهم آورده و از دیلم خروج کردند، علی و حسن، پسران ابوشجاع
بویهبه ماکان که فرمانبردار سامانیان بود پیوستند.
مرداویج که بر
گرگان و طبرستان چیره شد، علی و حسن با جلبنظرماکان به مرداویج پیوستند. او آن دو
را گرامی داشت و علی را به حکومتکرج گمارد، گرچه به زودی
پشیمان شد ولی علی به سرعت وارد کرج شدو رشته کارها را به دست گرفت و با تصرف دژهای
اطراف، نیرو یافت ومایه بیمناکی مرداویجشد. افزون بر آن، مردانی که
مرداویجبرایدستگیری علی به کرج فرستاد به او پیوستند ونیرویش افزون شد و قصدتصرف
اصفهان را کرد. چندی بعد ارجان (15) و نوبندجان (16) را تسخیر کرد وبرادرش، حسن را به تصرف کازرون
فرستاد.
اگر چه علی پس از
آن به همراهی برادرانش حسن و احمد بر شیرازچیره شد و دولت مستقل خود را در
آنجا پیافکند، ولی مورخان فتحارجان در سال 321قمری را آغاز
پایهگذاری دولت آل بویه دانستهاند.پس از آن، حسن و احمد نیز به
ترتیب بر ری، کرمان و عراق مسلطشدند. (17) .
طلوع ابوالعباس
نجاشی احیاگر راویان حدیث و چهرههای درخشانشیعی در بغداد، مصادف با اوج
قدرت حاکمان آل بویه در این شهر وغروب این دانشمند و محدث بزرگ
نیز مقارن با افول آل بویه در بغداد وسراسر مناطق زیر نفوذ بویهیان در آن روزگار
گردید.
احمد، فرزند
ابوشجاع بویهی، پس از چندین بار حمله به عراق، درنهایت از اوضاع پرآشوب بغداد سود
جست و به آن سوی تاخت و در 11جمادیالاول 334 به شهر وارد شد و
از جانب خلیفه لقب «معزالدوله»یافت. برادرانش، علی و حسن نیز به ترتیب به «عمادالدوله» و
«رکنالدوله»ملقب شدند و القاب آنها بر سکهها نقش بست.
معزالدوله شیعه
مذهب بر خلیفه عباسی چیرگی تمام یافت. چند روزبعد، خلیفه را کور کرد و به زندان
انداخت و «المطیع» را به خلافت نشاند وروزانه صد دینار برای او
تعیین کرد. از این پس حشمتخلفای بغدادبرفت و برای آنان جز منشور فرستادن و خلعت دادن و پاسخ
گویی بهپادشاهان اطراف کاری نماند. (18) .
پس از معزالدوله،
فرزندش و آن گاه فرزندان برادرش یکی پس ازدیگری حکومت آلبویه در عراق را به
دست گرفتند. بویهیان سرزمینعراق، یکی از شاخههای بزرگ حکومت
آل بویه را تشکیل میدادند.
ابونصر دیلمی
معروف به «الملکالرحیم» آخرین حاکم بویه در عراقبود که در زمان وی نزاعهای
داخلی میان دیلمیان از یکسو و تسلطترکان بر حاکمان آل بویه، از سوی
دیگر، دولت آنان را به سراشیبیسقوط کشانده بود. از آن گذشته دولت تازهنفس سلجوقیان (19)
بهسرعتنیرو میگرفت و بالهای
خویش را بر سراسر ممالک اسلامی میگسترد.
طغرل سلجوقی که
از مدتها پیش خیال سیطره بر بغداد و تحصیلمشروعیتحکومتخویش را در
سر میپروراند، از ضعف شدیدآلبویه و آشفتگی بغداد بهره جست و
در سال 447قمری، عراق را فتحکرد. خلیفه عباسی حمایت و فرمانبرداری از شاه سلجوقی را
اعلان کرد وشاه نیز مردم بغداد را که به دفاع از حاکم بویه قد علم کرده بودند
شکستداد و با زندانی کردن ابونصر دیلمی، به حکومتبویهیان در بغداد
پایانداد.
سرانجام، ابونصر
دیلمی، آخرین حاکم بویهی بغداد، در سال450قمری در قلعه ری جان سپرد و حکومت
127 ساله آلبویه به طورکلی منقرض گردید. (20)
.
بیتردید آل بویه
شیعه بودند و وجود آنان در بیش از یک قرن عاملیبرای گسترش تشیع بود. با توجه به آن
که بیشتر مردم گیلان و طبرستان راحسنبن علی اطراوش، معروف به
ناصر کبیر داعی زیدی به سوی اسلامکشاند، شیعه زیدی در این منطقه وجود داشت و ممکن است
نخستینفرمانروایان آل بویه شیعه زیدی باشند، ولی وجود تشیع دوازده امامی درشمال ایران در کنار
تشیع زیدی تقویت کننده این است که آنها شیعهدوازده امامی باشند و نشانههایی بر این
امر، دربعضی از حاکمان آل بویهنیز دیده میشود; مانند پیاده رفتن جلالالدوله
از بغداد به زیارت کربلا ونجف، فرمان دادن معزالدوله به برپایی آیین سوگواری
امام حسینعلیه السلام درروز عاشورا، آیین جشن و شادی در عید
غدیر خم و.... (21) .
علامه طباطبائی
در تاریخچه شیعه دوازده امامی مینویسد:
«در اوایل قرن چهارم، سلاطین بانفوذ آل بویه که
شیعه بودند رویکارآمدند، شیعه قدرتی کسب کرد و تا حدود زیادی آزادی عمل
یافت و بهمبارزه علنی پرداخت.» (22) .
از این که ایشان
در عنوان تاریخچه شیعه دوازده امامی از آل بویه یاد میکنند،برمیآید که به نظر آن
علامه فقید، آل بویه شیعه دوازده امامی بوداند.
اشپولر نیز
مینویسد:
«آل بویه از ابتدا شیعه دوازده امامی بودند و تا
آخر نیز بدان وفادارماندند.» (23) .
بنابراین در شیعه
دوازده امامی بودن حاکمان بویه تردیدی نیست وروی همین عقیده فقها و اندیشمندان
شیعی، نزد آنان مورد احترام بودند واشراف و بزرگان شیعه نقش عظیم
در دستگاه آل بویه داشتند. ازمشهورترین اشراف شیعی مذهب آن روزگار، سیدرضی،
گردآورندهنهجالبلاغه و برادرش، سیدمرتضی، متکلم و نویسنده کتابهای
«امالی» و«الشافی» را میتوان نام برد. سیدرضی از سوی بهاءالدوله به نقابت
طالبیانعراق برگزیده شد و لقب «الرضی ذوالحسبین» دریافت و پس از اوبرادرش
مسؤولیت دیوان مظالم و امارت حجاج را بر عهده گرفت و به«المرتضی ذوالمجدین» ملقب
شد. (24) .
ولی آنجا که
سیاستیا خوی مالاندوزی آل بویه اقتضا میکرد گاهبر شیعیان قلمرو خود یا حاکمان
مدعی تشیع هم میتاختند; چنان کهعضدالدوله، حاکم بویه در عراق،
محمدبن عمربن یحیی علوی حسینی رابازداشت کرد و یک میلیون دینار اموال او را مصادره کرد و
نیز ابواحمدحسین موسوی، پدر سیدرضی و سیدمرتضی و برادر او ابوعبدالله را دربند کرد و به شیراز
فرستاد. او آشکارا اهل تسامح مذهبی بود. وزیرینصرانی داشت که اجازه یافت کلیساها و دیرها را مرمت
کند و صدقاتیبرای نصرانیها مقرر دارد. وقتی وارد بغداد شد، خرابیها ونابسامانیهای بهجا
مانده از نزاعهای متوالی شیعه و سنی را ناشی ازتحریکات واعظان و قصه
گویان دانست و فرمان داد کسی در مساجد وکوچهها به این امور نپردازد. (25)
.
برجستهترین و
درخشانترین دوره تمدن اسلامی سدههای چهار وپنج هجری است که باید آن را دوره
باروری علوم و فنون و رشد تمدن وفرهنگ اسلامی دانست. از این رو،
این دوره از تاریخ اسلام در میان انبوهپژوهشهای تاریخی جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده
است.عواملی در پیشرفت و گسترش فرهنگ اسلامی و به ویژه شیعی، دراین
دوقرن مؤثر بود که فهرستوار بدان عوامل اشاره میکنیم:
الف: فروپاشی
سلطه سیاسی سازمان خلافت عباسی، که جنبشهایاستقلال خواهانهای در گوشه و کنار
در برابر آنها پدیدار شد و قلمروپهناور خلافت دراین روزگار
میان حاکمان و فرمانروایانی که از نظرفرهنگی و خاستگاه و نگرش اجتماعی ناهمگون بودند و تنها
وجهاشتراکشان، رهایی از سیطره خلافتبود، تقسیم شد.
سامانیان درخراسان، دیلمیان در
فارس، ری، اصفهان و سپس عراق و جزیره،بریدیان در خوزستان و بخشی از عراق، حمدانیان
در موصل و دیار بکر وجزیره، فاطمیان در مراکش و سپس در مصر، قرمطیان در بحرین
و یمامه،همه به ضرب تیغ چیرگی یافتند و ضعف و ناتوانی خلفا
را فراهم کردند کهجز بغداد برای خلیفه نماند که آنجا هم به دست آل بویه افتاد و خلیفه تنهابه
نام خلافت دلخوش داشت و به عافیتخویش راضی بود.
ب: به قدرت رسیدن
آل بویه، که گذشته از برخی اشتباهات و نقاطضعف، مردمانی بافرهنگ و انشدوستبودند و
نباید از زمینههایگوناگون علمی که در قلمرو حاکمان فرهیخته بویهیان به وجود
آمده بودغافل بود. زمانی که بغداد به دست آنان فتح شد و در
پایتختخلیفه به نامآنان سکه زد و خلیفه سنی مذهب به اطاعت و پیروی
امیری شیعهمذهب از دیلمیان گردن نهاد، آغاز فعالیت آزادانه شیعیان، پس از
سه قرنسکوت در شرق اسلامی بود.
امیری از آل بویه
همچون عضدالدوله، همواره از اساتید بزرگ ودانشمندان باافتخار یاد میکرد و
کتابخانه بزرگی در شیراز بنا کرد که مایهشگفتی است. شرفالدوله هم
دوستدار علم بود و دانشمندان را به گردخویش جمع میکرد و به یاری و حمایت عالمانی چون
ابواسحاق صابی وبیژن، پسر رستم کوهی، که در ساختن وسایل رصد و علم نجوم
چیرهدستبودند شتافت و رصدخانهای در بغداد بنیاد کرد و مجدالدوله،آخرین امیر آل
بویه از شاخه ری، بیشتر عمر را در کتابخانه گذراند. اینروحیات
زمینه رشد فرهنگ و تمدن اسلامی را گسترش داد.
ج: حضور چشمگیر
دانشمندان در دستگاه و حوزه فرمانرواییآلبویه از عوامل این نهضت فرهنگی
استبسیاری از دانشوران در شماروزیران، قاضیان و نزدیکان و مشاوران
بویهیان بودند و نقش عظیمی درترویج دانش و نشر آثار ارزشمند ادبی، فلسفی، کلامی، فقهی، طب
وعلوم تجربی و دیگر دانشها داشتند.
بسیاری از وزیران
آل بویه، خود دانشمند و ادیب بودند; مانندابوالفضلبن عمید، وزیر نامور رکنالدوله،
ملقب به جاحظ دوم که درمجلس وی شاعران بسیاری جمع میشدند و
مناظرات ادبی رواج داشت.
صاحببن عباد
(متوفی 385ق.) وزیر فخرالدوله، از دانشورانبینظیر زمان و در بزرگمنشی زبانزد بود.
او کتابخانه مشهور و بزرگیداشت که گفتهاند: شامل چهارصد بار
شتر کتاب بوده و فهرست آنها به دهمجلد میرسیده است.
ابونصر شاپوربن
اردشیر وزیر بهاءالدوله، در سال 383قمری، اولیندارالعلم را در محله شیعهنشین کرخ
تاسیس کرد. او کتابهای زیادیخرید و به آنجا منتقل ساخت و این
مرکز را خود «دارالعلم» نامید و وقففقها و محققان نمود. این اولین
مدرسهای بود که وقف دانشپژوهان شد وتلاشی فرهنگی پیش از تاسیس مدارس نظامیه
بوده است.
ابوعلی سینا
(متوفی 428ق.) صاحب شفا، قانون، اشارات و بیش ازدویست کتاب و رساله در پزشکی و
فلسفه که از او به یادگار مانده است نیزچندی وزارت شمسالدوله را به
عهده داشت که بیشترین اشتهارشمسالدوله هم از ناحیه این دانشور و اندیشمند بزرگ اسلامی
است.
این تلاشها و
فعالیتهای علمی وزیران دانشور و با کفایت آلبویهاهمیت زیادی در گسترش علوم
اسلامی در این دوره داشته است.
د: یکی از عوامل
پیشرفت علمی این دوره، رواج و نشر کتاب وگسترش بازار وراقان در سرزمینهای اسلامی
بود. پارهای از این
بازارها،مانند بازار ورقان بغداد نزدیک دروازه بصره، گذشته از آن که مرکز نشرکتاب
بود، علمای هر فن را نیز در خود گرد میآورد که در آنجا به بحثو
تبادل رای میپرداختند.
ه : مهمترین
عامل ترقی و رشد فرهنگ اسلامی، بهویژه بالندگیتشیع در این دوره وجود چهرههای
دانشور و فقهای سترگ شیعی ونگهبانان دین بود. گرچه شرایط و زمان به
گونهای نبود که آنان بتوانندحکومت و اداره جامعه اسلامی را به عهده بگیرند و عدل و قسط
اسلامیرا برپا دارند و زمینه را برای اجرای احکام الهی آماده نمایند; چنانکه
درزمان ائمه معصومینعلیهم السلام نیز زورگویان و قدرتطلبان نگذاشتند
جامعهطعم شیرین حق و عدالت را بچشد و همه آنان خانهنشین و مظلوم
بودند.لیکن فقها و مجتهدان نستوه از ارشاد و هدایت جامعه غافل نبودند وپیوسته تبیین احکام
دین و نشر علوم و دانش و معارف بلند اسلامی براساس فقه و مکتب
اهلبیتعلیهم السلام به عهده آنان بود.
پیشوای محدثان و
فقیه بزرگ شیعه، شیخ صدوق (متوفی 381ق.) ازوالاترین اندیشمندان در این برهه از
تاریخ است. هموکه رکنالدولهدیلمی از وی دعوت کرد که از قم به
ری بیاید و مجلس درس و مناظرهداشته باشد. او هم پذیرفت و در شهر ری حوزه درس وسیعی تشکیل
دادو جمع زیادی پروانهوار به گرد وجودش چرخیدند و از دانشها و
معارفجوشان تجسم علم و تقوا بهرهها بردند. آثار ماندنی و بسیار ارزشمندی ازاو به
یادگار مانده است که نجاشی، بیش از 180 کتاب و رساله درموضوعات مختلف از
وی نام میبرد. (26) .
پس از وی شاگرد
برومندش شیخمفید، تلاش بسیاری در بازشناسی ومعرفی عقاید شیعی داشت و
در حوزههای علمی بغداد که تا آن زمان ازفعالیتهای فقه شیعه
خالی بود، با حضور فردی قوی چون او، فقه مستدلشیعه، جایپای محکمی برای خود باز
کرد.
پس از او
سیدمرتضی ریاستشیعه را بر عهده گرفت و در توسعهفرهنگ شیعی، نقش اساسی و محوری
یافت. پس از وی
ابوالعباسنجاشی، شاگرد و دستپرورده شیخمفید و سیدمرتضی در بازشناسی وشناساندن
فقها و محدثان بزرگ، مهمترین نقش را ایفا کرد و با نگارشکتاب
وزین «رجال» به معرفی راویان حدیث و آثار ارزشمندی که از آنانبه یادگار ماندهبود
پرداخت و نیز شیخ طوسی شخصیت گرانسنگ و فقیهژرفنگر در این عصر طلایی با
حضور در آسمان پرستاره بغداد، انوارفقه جعفری را بر ستارگان بیشماری که به
گردش میچرخیدند پاشید و باآثار مختلفی در فقه، اصول، کلام،
حدیث، تفسیر و... به تشیع ودوستداران اهلبیتعلیهم السلام حیاتی دوباره بخشید. (27)
.
معزالدوله بویهی،
فاتح بغداد، در سال 351قمری دستور داد بر درمساجد بغداد و دیگر مراکز چنین
جملاتی نوشته شود:
«نفرین خدا بر معاویةبن ابیسفیان، نفرین بر
کسی که حق فاطمهعلیها السلامرا غصب کرد، نفرین بر کسی که از دفن امام حسن
مجتبیعلیه السلام در جوارجدش رسولاللهصلی الله علیه وآله جلوگیری نمود، لعنتبر
کسی که ابوذر غفاریصحابی پیامبر اسلام را به تبعیدگاه فرستاد
و لعنتبر کسی که عباسبنمطلب را از جلسه شورا بیرون انداخت.».
به دنبال این
دستور، فتنهای در بغداد برپا شد و شبانگاه بعضی از سنیاناین نوشتهها را محو
کردند. برای بار دوم دستور داد همان جملات بر درودیوار مساجد نوشته شود و
تصمیم بر کشتار اهل بغداد گرفت، ولی بااصرار وزیرش، محمدبن مهلبی از نظرش برگشت و دستور داد
جز معاویهکسی را نام نبرند و به جای آن، این جمله را بنویسند:
نفرین و لعنتخدا
بر کسانی که بر آل رسولاللهصلی الله علیه وآله ستم کردند. لعنتبر معاویةبن
ابیسفیان. (28) .
شیعیان بغداد، در
خلافت عباسیان چنان در خفقان و ترس به سرمیبردند که حتی حق آزادی عزاداری در
روز عاشورا برایسیدالشهداءعلیه السلام را نداشتند و شیعیان
چنین مراسم و آیین سوگواری و نیزدیگر مراسم را مخفیانه انجام میدادند، ولی به تدریجشهر
بغداد، مرکزخلفای عباسی شاهد شیوع تشیع بود و در زمان آلبویه، شیعیان از
آزادینسبی بر خوردار شدند.
معزالدوله بویهی
یک سال پس از فرمان لعن، دستور داد مردم بغداددر عزای امام حسینعلیه السلام
مغازهها را ببندند و بازارها را تعطیل کنند و زن ومرد با جامههای
سیاه از منازل خارج شوند و برای فرزند دلبندرسولاللهصلی الله علیه وآله بر سروسینه بزنند. مردم
در روز عاشورای سال352 چنینکردند و عزای عاشورای حسینی را به صورت علنی در بغداد برپا
کردند.چنین مراسمی در دیگر شهرهای قلمرو آل بویه در عراق برپا
شد.مخالفان به سبب گسترش و زیاد بودن شیعیان اهلبیتعلیهم السلام و نیز
حضورمعزالدوله در بین آنان توان جلوگیری از این مراسم را
نداشتند.
در عاشورای سال
353 نیز مراسم باشکوهی در بغداد برگزار گردید،لیکن تبدیل به عزا شد. آتش فتنهای در
این سال میان شیعه و مخالفان آنانشعلهور گردید که تعداد
زیادی مجروح و کشته شدند و مالهای بسیاریدر آتش سوخت و سالیان متمادی این وضع تکرار
شد. (29) .
از ویژگیهای
عاشقان خاندان رسالت این است که در غم اهلبیتگریاناند و در شادیهای آنان دلشاد
و خوشحال. در همان سالی کهشیعیان بغداد، مراسم سوگواری روز
عاشورا برگزار کردند، خود را برایمراسم شادمانی در 18 ذیحجه، روز عید غدیر خم (عید
ولایت ورهبری و همان روزی که پیامبر بزرگوار اسلامصلی الله علیه وآله به
فرمان خداامیرالمؤمنین، علیعلیه السلام را جانشین خویش قرار داد) نیز مهیا
نمودند.
در این روز مردم
بغداد، شهر را به دستور معزالدوله زینت کردند،بهویژه در محله شیعهنشین کرخ بغداد
شور و هیجان و آذینبندی زیادیبه چشم میخورد، در بین نظامیان
آلبویه خوشحالی زیادی دیده میشد،بازارها و مغازههای شهر در شب و روز عید باز بود و رفت و
آمد مردمانجریان داشت. همه در چنین روزی شادی و شعف داشتند و صدای
طبل وشیپور و بوی عطر و اسپند از گوشه و کنار به گوش و به مشام میرسید.
درهرصورت، روز حضور انسانهای شیفته به مقام ولایت و اهلبیتعلیهم
السلامبود. (30) .
گرچه مردم بغداد
در این جشن شرکت کردند، ولی مردم محلهبابالبصره که مرکز ثقل سنیان حنبلی در
بغداد بود، در سالهای بعدمراسم ویژهای در برابر مراسم عاشورا و
عید غدیر شیعیان محله کرخبرگزار کردند. سنیان محله باب البصره در روز 26 ذیحجه، جشن وشادی
برپا کردند و میگفتند: این روز به «یومالغار» معروف است و آنروزی است که
پیامبرصلی الله علیه وآله و ابوبکر، در هنگام خروج از مکه به غار پناهبردند و نیز
در روز 18 محرم نوحهسرایی و عزاداری برگزار نمودند ومیگفتند: در
این روز مصعببن عمیر از بین رفته است. (31) .
گرچه در سایه
حکومتشیعه مذهب آل بویه، شیعیان بغداد و بویژهمحله کرخ، در برابر دیگر
محلههای سنینشین در اقلیتبودند، اما ازآزادی نسبی مذهبی برخوردار
بودند و فکر تشیع میرفت تا جایگاهخویش را در بین مذاهب دیگر باز نماید و انسانها را مجذوب
عقایدراستین خود کند، ولی هرچندگاه حوادث ناگواری به وقوع میپیوست
ودزدیها، غارتگریها، آتشسوزیها و نزاعهای خونین میان شیعیان وبرخی از اهل
سنت صورت میگرفت که بیشترین خسارت را شیعه و محلهمظلوم کرخ
بغداد میدید، بهطوری که در طول بیش از یک قرن حکومتبویهیان، سالی نبود که نزاع و
درگیریهای خونین برپا نشود و این محله درآتش فتنه شعلهور نگردد.
در بیشتر این
آشوبها، خلیفه عباسی جانب سنیان را میگرفت و بهحمایت از آنان برمیخاست و
دزدان چپاولگر و برخی از ترکهای سنیمذهب نیز با آنان بودند،
اما آل بویه اغلب بیطرف بوده و دخالتینمیکردند و با چنین جوی، شیعیان مظلوم واقع شده و
نظارهگرآتشسوزی مساجد، مغازهها و منازل خود بودند و در برابر
دیدگانشانعزیزانشان پرپر و به فقها و اندیشمندان شیعی بیاحترامی
میشد.
در یکی از
درگیریها که در سال 361 اتفاق افتاد اموال زیادی نابودشده و عدهای از بین رفتند.
گفته شده است تنها در این حادثه هفدههزارانسان، سیصد مغازه، 33 مسجد و
خانههای بسیاری در آتشسوزی از بینرفت و بیشتر این خسارتها در محله کرخ بوده
است. (32) .
نجاشی این حوادث
تلخ را دیده و نالههای مظلومیتشیعیان محلهکرخ را شنیده است. او این حادثه ناگوار
را مشاهده کرد که در سال 398عدهای از سنیان محله بابالبصره
به مسجد «براثا» که شیخ مفید در حالتدریس بود، هجوم آوردند و فقیه شیعی را آزرده و به او
بیاحترامیکردند و این جرقهای برای آشوب بیشتر در شهر بغداد
شد. (33) .
او این حرکت مردم
را دیده بود که مردم محله بابالشعیر و طاقحرانی (دو منطقه سنینشین بغداد)
برای جنگی که خلیفه به آنها اجازهداده بود حرکت کرده و سلاح
در دست، به نفع ابوبکر و عمر شعارمیدادند و میگفتند: امروز روز معاویه است! شیعیان محله
کرخ علیه آنانحرکت کرده و شورشی برپا شد. روز بعد از این واقعه، سنیهای
متعصبکه از سوی برخی ترکها حمایت میشدند و نایب خلیفه به دستور وی باآنان بود،
به محله کرخ هجوم بردند و در این منطقه و بازار آن، آتشسوزی
به وجود آوردند که مغازههای زیادی در این درگیریها از بینرفت و در آتش
سوخت. (34) .
حتی دستهای
توطئه در بغداد به کاروانهای زیارتی که از شهرهایدیگر برای زیارت قبور ائمه
معصومین به عراق، وارد میشدند رحمنکرده و به آنان حمله میکردند.
گروهی از اهالی بابالبصره در بغداد بهکاروانی که از قم عازم زیارت
کربلا بود هجوم برده و تعدادی را کشته ومجروح ساختند. (35)
.
در روز عاشورای
هر سال، محله شیعهنشین کرخ بغداد سیاهپوش بودو بر در مساجد و حسینیهها و کوچه و
بازار پرچم سیاه زده میشد ودوستداران و عاشقان خاندان
رسالتبرای سیدالشهداءعلیه السلام و اصحاب ویارانش عزاداری
میکردند.
در عاشورای سال
441 از برگزاری آیین سوگواری و ماتم حسینیجلوگیری گردید، ولی شیعیان این
منطقه مراسم را باشکوه فراوان برپاکردند و سبب شد که بین شیعه و
مخالفان درگیری شدید به وجود بیاید وتعداد زیادی کشته و مجروح شوند. درگیریهای خونین
همچنان ادامهیافت تا جایی که گروهی از ترکها به حمایت از مخالفان تشیع
خیمههایخویش را در نزدیکی محله کرخ به اهتزاز درآوردند.
محله کرخ دست از
درگیری برداشته و از این پس تصمیم گرفتند برایحفظ منطقه خود از آشوب و
غارتگری، دیواری اطراف آن بکشند.اهلسنت نهر قلایین نیز چنین کردند
و پول زیادی خرج دیوارها گردید.ولی بین آنها نزاع و کشتار آغاز شد و شرارت فزونی
یافت. در نهایتباقاصدی که خلیفه عباسی برای صلح فرستاده بود، درگیری و کشتار
پایانپذیرفت ولی در محله قلایین و دیگر مناطق سنی نشین شعار «حی علیخیرالعمل»
در اذان آزاد گردید و در محله شیعه نشین کرخ نیز در اذانصبح،
گفتن جمله «الصلاة خیر منالنوم» آزاد اعلام شد. (36) .
هر قدر زمان به
پیش میرفت، آشفتگی و نابه سامانی در مرکزخلافتبیشتر میشد. آشوب و تخاصمی که
بین شیعه و دستهای توطئهدر هر سال به وقوع میپیوست، از سال
440 شدت پیدا کرد. از سوی دیگراختلافی که بین حاکمان آل بویه به وجود آمده و به تدریج
آنان را دچارضعف کرده بود، خبر از آیندهای پرآشوب و اضطراب میداد.
مخالفان تشیع در
بغداد از اوضاع نابه سامان شهر سود جسته و هر سالبه بهانهای جنگهایی به
راه میانداختند و بر شیعیان کرخ فشار و سختیوارد میکردند و
آنها را وادار مینمودند از عقاید خویش ستبردارند.
شیعیان جمله
زیبای «محمد و علی خیرالبشر» را که گویا از قبل برخشتی از دیوار مسجد خویش نوشته
بودند، در سال 443 با آبطلا نوشتهو در محلی نصب کردند. گروهی که
میخواستند بین شیعه و سنی اختلافو فتنهای انداخته و شیعیان را تضعیف کنند، با افزودن
عباراتی به آن جملهسعی میکردند به شیعیان اتهام بزنند که ایشان، اهل
سنت و خلفا را به کفرنسبت میدهند. بدین خاطر به دروغ ادعا کردند که شعار شیعیان
(محمد وعلی خیرالبشر) در اصل این گونه بوده است:
«محمد و علی خیرالبشر فمن رضی فقد شکر و من ابی
فقد کفر».
اهل کرخ کلمات
اضافی را انکار نموده و گفتند: ما از همان شیوهای کهداشتیم تجاوز نکرده و بر
دیوار مساجدمان جمله سابق را نوشتهایم.
همین جریان، سبب
مشاجره و جنگ بین شیعه و مخالفان شد تا اینکهخلیفه عباسی، ابوتمام، (37)
نقیب عباسیان و
عدنانبن رضی، (38) نقیب علویان رافرستاد که از نزدیک جریان را بررسی کنند و
گزارش دهند. آنان درگزارش خود نوشتند که حق و راستی با شیعیان کرخ است و
نوشته همانبوده که آنها گفتهاند.
خلیفه و نایب
حاکم آل بویه در بغداد دستور دادند که دست از جنگو خونریزی بردارند، ولی
توطئهگران نپذیرفته و دیگر افراد و گروهها راوادار به شرکت در این
فتنه کردند و مانع از ورود آب دجله به کرخ شدند. جلوگیری از آب برای شیعیان بسیار گران تمام شد. از این رو
گروهی ازآنها فریاد بر آورده، و به قصد دجله و آوردن آب حرکت کردند. آنانآبها را در ظرف
ریخته و شعار میدادند:
«آب راه خودش را دارد ولی بدخواهان از آن دریغ
میورزند.».
رئیسالرؤسا که
به حنبلیها تمایل داشتبر شیعه سخت گرفت و لفظ«خیرالبشر» را از نوشته شیعیان پاک
کرد و به جای آن «علیهماالسلام»نوشت. برخی از اهل سنتبدین
امر راضی نشده و گفتند: باید خشتی که برآن نام محمدصلی الله علیه وآله و علیعلیه السلام
نوشته شده است کنده شود و دیگر این کهشیعه در اذان، جمله
«حیعلی خیرالعمل» را
نگوید.
دوستداران پیامبر
و خاندان معصومشعلیهم السلام چنین پیشنهادی رانپذیرفتند و درگیری همچنان
ادامه پیدا کرد تا این که فردی هاشمی از اهلسنت کشته شد. جنازه
او را برداشته و درمحلههای حربیه، بابالبصره ودیگر مناطق سنی نشین تشییع کردند و مردم را به
خونخواهی او دعوت نمودند.
روز بعد از تشییع
و خاکسپاری وی، عده زیادی حرکت کرده وبارگاه ملکوتی دو امام در کاظمین را هدف
قرار دادند. ضریح مطهر امامموسیکاظم و امام محمدتقیعلیهما
السلام و دو گنبد آنها را آتش زدند و به مزارفقها و دانشمندان شیعی
در جوار بارگاه جسارت کرده و آنها را به آتشکشیدند. چند روز بعد تصمیم گرفتند قبر
این دو امام را شکافته و جنازهمقدس آنان را به مقبره احمدبن
حنبل منتقل کنند. مشغول نبشقبر بودندکه خبر به ابوتمام (نقیب عباسیها) و دیگر هاشمیان
رسید. آنها آمده ومانع از این هدف شوم شدند. (39) .
این جنگها و
آشوبها علیه شیعیان از یکسو و از سوی دیگرانتقال قدرت از آل بویه به سلجوقیان سنی
مذهب، سبب شد که حوزهعلمیه 150 ساله بغداد متلاشی شود و فقها و
دانشورانی که در این شهر دورهم جمع بودند، هریک به نقطهای فرار کنند و ناگزیر دستبه
هجرت بزنند.
ابوالعباس نجاشی
در این سالهای آشفته و نابه سامان، بغداد را ترککرد، اما این که به کجا رفت روشن
نیست. شاید این چند
سال آخر عمرشرا در نجف، کوفه و یا سامرا گذرانده باشد.
فقیه معاصر وی،
شیخ طوسی که زعامت و پیشوایی شیعیان راعهدهدار بود و در راس دیگر فقها و عالمان
قرار داشت در سال448قمری، به نجف اشرف هجرت کرد و خانه وی در
بغداد غارت شد.در صفر سال بعد کتابها و منبری را که بر روی آن علم کلام تدریسمیکرد
به محله کرخ برده و همراه سه پرچم سفیدی که زائران و شیعیانکرخ در
راه زیارت نجف و کوفه با خود حمل میکردند، آتش زدند. (40)
وبدینسان آثاری از شیعه و
این فقیه سترگ شیعی در حوزه علمیه بغداد،بهویژه در محله
شیعهنشین کرخ باقی نماند و از آن پس نجف به عنوانمرکز علوم اسلامی و حوزه فرهنگ شیعی مطرح
گردید و فقه و دانش براساس مکتب اهلبیتعلیهم السلام از آنجا منتشر میشد.
پینوشتها:
1) شیعه در اسلام، ص29.
2) همان، ص30.
3) همان، ص40.
4) همان، ص31.
5) آنها امام حسن مجتبیعلیه السلام را امام
نمیدانند.
6) شیعه در اسلام، ص36.
7) شیعه در اسلام، ص37.
8) تاریخ تشیع در ایران، ص284.
9) همان، ص289.
10) تاریخ تشیع در ایران، ص290; الکامل، ج5،
ص587.
11) خطبه اعلاناطاعت و فرمانبرداری رسمی
بود.
12) همان، ص291.
13) باطنیه یکی از فرق شیعه هستند که گویند:
همهچیز ظاهر و باطنی دارد و از این جهتآیات قرآنی و احادیث را تاویل
میکنند و ظاهر آنها را درست نمیدانند، بلکه به باطنآنها نظر میکنند. آنان
معجزات را رد کردهاند و وحی آوردن فرشتگان را از آسمانمنکرند و اصلا
منکر این هستند که در آسمان فرشته باشد. اسماعیلیه در ترویج عقایدباطنیه تلاش میکردند و فرقه
باطنیه بیشتر به همان اسماعیلیه گفته میشود کهاسماعیل، بزرگترین فرزند امام جعفر
صادقعلیه السلام را امام میدانند و معتقدند: امامتپس از اسماعیل در فرزندان و نسل
او است. فرهنگ فرق اسلامی، ص 94.
14) دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج1،
ص629.
15) ارگان، شهری بود بزرگ، نخل و زیتون و آب فراوان
داشت. این شهر در قرنهای سومو چهارم قمری شهرت داشته است و فاصله آن تا شیراز و اهواز حدود
360 کیلومتربوده است. ارجان در چندکیلومتری شهر کنونی بهبهان قرار
داشت. فرهنگ معین، ج5،ص123; حدودالعالم، ص133.
16) نوبندگان، شهری سرسبز بود که در قرنهای سوم و
چهارم قمری شهرت داشت.هماکنون نوبندگان، نام یکی از دهستانهای پنجگانه بخش مرکزی شهرستان
فسااست. این دهستان در جنوب خاوری بخش واقع شده و هوای آن معتدل میباشد. نیزاز سیزده روستا
تشکیل شده و 6000 نفر جمعیت دارد. هماکنون در منطقه نورآبادممسنی
قرار دارد. فرهنگ معین، ج6، ص2147; حدودالعالم، ص133.
17) دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج1، ص629;
مجالسالمؤمنین، ج2، ص323.
18) دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج1، ص633; تاریخ
ابن خلدون، ج4، ص434.
19) اینان خاندانی ترک بودند که از سال 429 تا
1037قمری در آسیای غربی سلطنتکردند. ظهور این خاندان در تاریخ اسلام
از وقایع بزرگ و به منزله شروع دوره جدیدیاست. سلجوقیان فرزندان سلجوقبن تقاق،
از رؤسای ترکمان (غز) هستند. فرهنگمعین، ص4،
ص780.
20) دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج1، ص632;
مجالسالمؤمنین، ج2، ص333. الکاملفیالتاریخ، ج6، ص206.
21) دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج1، ص640; تاریخ
تشیع در ایران، ص243.
22) شیعه در اسلام، ص40.
23) تاریخ تشیع در ایران، ص243.
24) دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج1، ص641;
الکاملفیالتاریخ، ج5، ص565 و 614.
25) دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج1،
ص640.
26) رجال نجاشی، ج2، ص311. مشروح زندگی شیخ صدوق
را در مجموعه «دیدار باابرار» بخوانید.
27) دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج1، ص444; تاریخ
تشیع در ایران، ص248.
28) تاریخ ابن خلدون، ج4، ص442; مجالسالمؤمنین،
ج2، ص326.
29) تاریخ تشیع در ایران، ص245; الکامل
فیالتاریخ، ج5، ص331 و 336.
30) تاریخ تشیع در ایران، ص245; الکامل
فیالتاریخ، ج5، ص331.
31) الکامل فیالتاریخ، ج5، ص540.
32) الکامل فیالتاریخ، ج5، ص377 و
383.
33) همان، ص577.
34) همان، ج6، ص62.
35) دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج1،
ص640.
36) الکامل فیالتاریخ، ج6، ص149.
37) وی محمدبن محمدبن علی زینبی (متوفی 445ق.)
است.
38) وی فرزند رضی (متوفی 449ق.) است که پس از
سیدمرتضی این منصب را بر عهدهگرفت.
39) تاریخ ابن خلدون، ج4، ص490; الکامل
فیالتاریخ، ج6، ص158.
40) مقدمه التبیان، ج1، ص ه; هزاره شیخ طوسی،
مقاله محمد واعظزاده،ص63; الکاملفیالتاریخ، ج6، ص198.