آل بویه

 

آل‏بویه سلسله‏ای ایرانی‏نژاد، شیعی‏مذهب و منسوب به ابوشجاع بویه‏بودند که در سال‏های 322 - 448 قمری، بر بخش بزرگی از ایران، عراق وجزیره تا مرزهای شمالی شام فرمان راندند. (14) .

در ابتدای ظهور اسلام، بعضی از فرزندان یزدگرد به گیلان رفتند وچون مدت زیادی در دیلمان گیلان اقامت داشتند به آن‏ها دیالمه می‏گفتندو آل بویه از نسل آنان بودند.

ابوشجاع بویه ماهیگیر، در روستای «کلیش‏» دیلمان، در کمال ترس‏زندگی می‏کرد. وی سه پسر به نام‏های علی، حسن و احمد داشت. آن گاه‏که ماکان‏بن کالی، اسفاربن شیرویه و مرداویج زیاری، هریک لشکری‏فراهم آورده و از دیلم خروج کردند، علی و حسن، پسران ابوشجاع بویه‏به ماکان که فرمانبردار سامانیان بود پیوستند.

مرداویج که بر گرگان و طبرستان چیره شد، علی و حسن با جلب‏نظرماکان به مرداویج پیوستند. او آن دو را گرامی داشت و علی را به حکومت‏کرج گمارد، گرچه به زودی پشیمان شد ولی علی به سرعت وارد کرج شدو رشته کارها را به دست گرفت و با تصرف دژهای اطراف، نیرو یافت ومایه بیمناکی مرداویج‏شد. افزون بر آن، مردانی که مرداویج‏برای‏دستگیری علی به کرج فرستاد به او پیوستند ونیرویش افزون شد و قصدتصرف اصفهان را کرد. چندی بعد ارجان (15) و نوبندجان (16) را تسخیر کرد وبرادرش، حسن را به تصرف کازرون فرستاد.

اگر چه علی پس از آن به همراهی برادرانش حسن و احمد بر شیرازچیره شد و دولت مستقل خود را در آن‏جا پی‏افکند، ولی مورخان فتح‏ارجان در سال 321قمری را آغاز پایه‏گذاری دولت آل بویه دانسته‏اند.پس از آن، حسن و احمد نیز به ترتیب بر ری، کرمان و عراق مسلطشدند. (17) .

حاکمان

طلوع ابوالعباس نجاشی احیاگر راویان حدیث و چهره‏های درخشان‏شیعی در بغداد، مصادف با اوج قدرت حاکمان آل بویه در این شهر وغروب این دانشمند و محدث بزرگ نیز مقارن با افول آل بویه در بغداد وسراسر مناطق زیر نفوذ بویهیان در آن روزگار گردید.

احمد، فرزند ابوشجاع بویهی، پس از چندین بار حمله به عراق، درنهایت از اوضاع پرآشوب بغداد سود جست و به آن سوی تاخت و در 11جمادی‏الاول 334 به شهر وارد شد و از جانب خلیفه لقب «معزالدوله‏»یافت. برادرانش، علی و حسن نیز به ترتیب به «عمادالدوله‏» و «رکن‏الدوله‏»ملقب شدند و القاب آن‏ها بر سکه‏ها نقش بست.

معزالدوله شیعه مذهب بر خلیفه عباسی چیرگی تمام یافت. چند روزبعد، خلیفه را کور کرد و به زندان انداخت و «المطیع‏» را به خلافت نشاند وروزانه صد دینار برای او تعیین کرد. از این پس حشمت‏خلفای بغدادبرفت و برای آنان جز منشور فرستادن و خلعت دادن و پاسخ گویی به‏پادشاهان اطراف کاری نماند. (18) .

پس از معزالدوله، فرزندش و آن گاه فرزندان برادرش یکی پس ازدیگری حکومت آل‏بویه در عراق را به دست گرفتند. بویهیان سرزمین‏عراق، یکی از شاخه‏های بزرگ حکومت آل بویه را تشکیل می‏دادند.

ابونصر دیلمی معروف به «الملک‏الرحیم‏» آخرین حاکم بویه در عراق‏بود که در زمان وی نزاع‏های داخلی میان دیلمیان از یک‏سو و تسلطترکان بر حاکمان آل بویه، از سوی دیگر، دولت آنان را به سراشیبی‏سقوط کشانده بود. از آن گذشته دولت تازه‏نفس سلجوقیان (19) به‏سرعت‏نیرو می‏گرفت و بال‏های خویش را بر سراسر ممالک اسلامی می‏گسترد.

طغرل سلجوقی که از مدت‏ها پیش خیال سیطره بر بغداد و تحصیل‏مشروعیت‏حکومت‏خویش را در سر می‏پروراند، از ضعف شدیدآل‏بویه و آشفتگی بغداد بهره جست و در سال 447قمری، عراق را فتح‏کرد. خلیفه عباسی حمایت و فرمانبرداری از شاه سلجوقی را اعلان کرد وشاه نیز مردم بغداد را که به دفاع از حاکم بویه قد علم کرده بودند شکست‏داد و با زندانی کردن ابونصر دیلمی، به حکومت‏بویهیان در بغداد پایان‏داد.

سرانجام، ابونصر دیلمی، آخرین حاکم بویهی بغداد، در سال‏450قمری در قلعه ری جان سپرد و حکومت 127 ساله آل‏بویه به طورکلی منقرض گردید. (20) .

عقیده آل بویه

بی‏تردید آل بویه شیعه بودند و وجود آنان در بیش از یک قرن عاملی‏برای گسترش تشیع بود. با توجه به آن که بیشتر مردم گیلان و طبرستان راحسن‏بن علی اطراوش، معروف به ناصر کبیر داعی زیدی به سوی اسلام‏کشاند، شیعه زیدی در این منطقه وجود داشت و ممکن است نخستین‏فرمانروایان آل بویه شیعه زیدی باشند، ولی وجود تشیع دوازده امامی درشمال ایران در کنار تشیع زیدی تقویت کننده این است که آن‏ها شیعه‏دوازده امامی باشند و نشانه‏هایی بر این امر، دربعضی از حاکمان آل بویه‏نیز دیده می‏شود; مانند پیاده رفتن جلال‏الدوله از بغداد به زیارت کربلا ونجف، فرمان دادن معزالدوله به برپایی آیین سوگواری امام حسین‏علیه السلام درروز عاشورا، آیین جشن و شادی در عید غدیر خم و.... (21) .

علامه طباطبائی در تاریخچه شیعه دوازده امامی می‏نویسد:

«در اوایل قرن چهارم، سلاطین بانفوذ آل بویه که شیعه بودند روی‏کارآمدند، شیعه قدرتی کسب کرد و تا حدود زیادی آزادی عمل یافت و به‏مبارزه علنی پرداخت.» (22) .

از این که ایشان در عنوان تاریخچه شیعه دوازده امامی از آل بویه یاد می‏کنند،برمی‏آید که به نظر آن علامه فقید، آل بویه شیعه دوازده امامی بوداند.

اشپولر نیز می‏نویسد:

«آل بویه از ابتدا شیعه دوازده امامی بودند و تا آخر نیز بدان وفادارماندند.» (23) .

بنابراین در شیعه دوازده امامی بودن حاکمان بویه تردیدی نیست وروی همین عقیده فقها و اندیشمندان شیعی، نزد آنان مورد احترام بودند واشراف و بزرگان شیعه نقش عظیم در دستگاه آل بویه داشتند. ازمشهورترین اشراف شیعی مذهب آن روزگار، سیدرضی، گردآورنده‏نهج‏البلاغه و برادرش، سیدمرتضی، متکلم و نویسنده کتاب‏های «امالی‏» و«الشافی‏» را می‏توان نام برد. سیدرضی از سوی بهاءالدوله به نقابت طالبیان‏عراق برگزیده شد و لقب «الرضی ذوالحسبین‏» دریافت و پس از اوبرادرش مسؤولیت دیوان مظالم و امارت حجاج را بر عهده گرفت و به‏«المرتضی ذوالمجدین‏» ملقب شد. (24) .

ولی آن‏جا که سیاست‏یا خوی مال‏اندوزی آل بویه اقتضا می‏کرد گاه‏بر شیعیان قلمرو خود یا حاکمان مدعی تشیع هم می‏تاختند; چنان که‏عضدالدوله، حاکم بویه در عراق، محمدبن عمربن یحیی علوی حسینی رابازداشت کرد و یک میلیون دینار اموال او را مصادره کرد و نیز ابواحمدحسین موسوی، پدر سیدرضی و سیدمرتضی و برادر او ابوعبدالله را دربند کرد و به شیراز فرستاد. او آشکارا اهل تسامح مذهبی بود. وزیری‏نصرانی داشت که اجازه یافت کلیساها و دیرها را مرمت کند و صدقاتی‏برای نصرانی‏ها مقرر دارد. وقتی وارد بغداد شد، خرابی‏ها ونابسامانی‏های به‏جا مانده از نزاع‏های متوالی شیعه و سنی را ناشی ازتحریکات واعظان و قصه گویان دانست و فرمان داد کسی در مساجد وکوچه‏ها به این امور نپردازد. (25) .

آوای سبز

برجسته‏ترین و درخشان‏ترین دوره تمدن اسلامی سده‏های چهار وپنج هجری است که باید آن را دوره باروری علوم و فنون و رشد تمدن وفرهنگ اسلامی دانست. از این رو، این دوره از تاریخ اسلام در میان انبوه‏پژوهش‏های تاریخی جایگاه ویژه‏ای را به خود اختصاص داده است.عواملی در پیشرفت و گسترش فرهنگ اسلامی و به ویژه شیعی، دراین دوقرن مؤثر بود که فهرست‏وار بدان عوامل اشاره می‏کنیم:

الف: فروپاشی سلطه سیاسی سازمان خلافت عباسی، که جنبش‏های‏استقلال خواهانه‏ای در گوشه و کنار در برابر آن‏ها پدیدار شد و قلمروپهناور خلافت دراین روزگار میان حاکمان و فرمانروایانی که از نظرفرهنگی و خاستگاه و نگرش اجتماعی ناهمگون بودند و تنها وجه‏اشتراکشان، رهایی از سیطره خلافت‏بود، تقسیم شد. سامانیان درخراسان، دیلمیان در فارس، ری، اصفهان و سپس عراق و جزیره،بریدیان در خوزستان و بخشی از عراق، حمدانیان در موصل و دیار بکر وجزیره، فاطمیان در مراکش و سپس در مصر، قرمطیان در بحرین و یمامه،همه به ضرب تیغ چیرگی یافتند و ضعف و ناتوانی خلفا را فراهم کردند که‏جز بغداد برای خلیفه نماند که آن‏جا هم به دست آل بویه افتاد و خلیفه تنهابه نام خلافت دل‏خوش داشت و به عافیت‏خویش راضی بود.

ب: به قدرت رسیدن آل بویه، که گذشته از برخی اشتباهات و نقاطضعف، مردمانی بافرهنگ و انش‏دوست‏بودند و نباید از زمینه‏های‏گوناگون علمی که در قلمرو حاکمان فرهیخته بویهیان به وجود آمده بودغافل بود. زمانی که بغداد به دست آنان فتح شد و در پایتخت‏خلیفه به نام‏آنان سکه زد و خلیفه سنی مذهب به اطاعت و پیروی امیری شیعه‏مذهب از دیلمیان گردن نهاد، آغاز فعالیت آزادانه شیعیان، پس از سه قرن‏سکوت در شرق اسلامی بود.

امیری از آل بویه همچون عضدالدوله، همواره از اساتید بزرگ ودانشمندان باافتخار یاد می‏کرد و کتابخانه بزرگی در شیراز بنا کرد که مایه‏شگفتی است. شرف‏الدوله هم دوستدار علم بود و دانشمندان را به گردخویش جمع می‏کرد و به یاری و حمایت عالمانی چون ابواسحاق صابی وبیژن، پسر رستم کوهی، که در ساختن وسایل رصد و علم نجوم چیره‏دست‏بودند شتافت و رصدخانه‏ای در بغداد بنیاد کرد و مجدالدوله،آخرین امیر آل بویه از شاخه ری، بیشتر عمر را در کتابخانه گذراند. این‏روحیات زمینه رشد فرهنگ و تمدن اسلامی را گسترش داد.

ج: حضور چشمگیر دانشمندان در دستگاه و حوزه فرمانروایی‏آل‏بویه از عوامل این نهضت فرهنگی است‏بسیاری از دانشوران در شماروزیران، قاضیان و نزدیکان و مشاوران بویهیان بودند و نقش عظیمی درترویج دانش و نشر آثار ارزشمند ادبی، فلسفی، کلامی، فقهی، طب وعلوم تجربی و دیگر دانش‏ها داشتند.

بسیاری از وزیران آل بویه، خود دانشمند و ادیب بودند; مانندابوالفضل‏بن عمید، وزیر نامور رکن‏الدوله، ملقب به جاحظ دوم که درمجلس وی شاعران بسیاری جمع می‏شدند و مناظرات ادبی رواج داشت.

صاحب‏بن عباد (متوفی 385ق.) وزیر فخرالدوله، از دانشوران‏بی‏نظیر زمان و در بزرگمنشی زبانزد بود. او کتابخانه مشهور و بزرگی‏داشت که گفته‏اند: شامل چهارصد بار شتر کتاب بوده و فهرست آن‏ها به ده‏مجلد می‏رسیده است.

ابونصر شاپوربن اردشیر وزیر بهاءالدوله، در سال 383قمری، اولین‏دارالعلم را در محله شیعه‏نشین کرخ تاسیس کرد. او کتاب‏های زیادی‏خرید و به آنجا منتقل ساخت و این مرکز را خود «دارالعلم‏» نامید و وقف‏فقها و محققان نمود. این اولین مدرسه‏ای بود که وقف دانش‏پژوهان شد وتلاشی فرهنگی پیش از تاسیس مدارس نظامیه بوده است.

ابوعلی سینا (متوفی 428ق.) صاحب شفا، قانون، اشارات و بیش ازدویست کتاب و رساله در پزشکی و فلسفه که از او به یادگار مانده است نیزچندی وزارت شمس‏الدوله را به عهده داشت که بیشترین اشتهارشمس‏الدوله هم از ناحیه این دانشور و اندیشمند بزرگ اسلامی است.

این تلاش‏ها و فعالیت‏های علمی وزیران دانشور و با کفایت آل‏بویه‏اهمیت زیادی در گسترش علوم اسلامی در این دوره داشته است.

د: یکی از عوامل پیشرفت علمی این دوره، رواج و نشر کتاب وگسترش بازار وراقان در سرزمین‏های اسلامی بود. پاره‏ای از این بازارها،مانند بازار ورقان بغداد نزدیک دروازه بصره، گذشته از آن که مرکز نشرکتاب بود، علمای هر فن را نیز در خود گرد می‏آورد که در آن‏جا به بحث‏و تبادل رای می‏پرداختند.

ه : مهم‏ترین عامل ترقی و رشد فرهنگ اسلامی، به‏ویژه بالندگی‏تشیع در این دوره وجود چهره‏های دانشور و فقهای سترگ شیعی ونگهبانان دین بود. گرچه شرایط و زمان به گونه‏ای نبود که آنان بتوانندحکومت و اداره جامعه اسلامی را به عهده بگیرند و عدل و قسط اسلامی‏را برپا دارند و زمینه را برای اجرای احکام الهی آماده نمایند; چنان‏که درزمان ائمه معصومین‏علیهم السلام نیز زورگویان و قدرت‏طلبان نگذاشتند جامعه‏طعم شیرین حق و عدالت را بچشد و همه آنان خانه‏نشین و مظلوم بودند.لیکن فقها و مجتهدان نستوه از ارشاد و هدایت جامعه غافل نبودند وپیوسته تبیین احکام دین و نشر علوم و دانش و معارف بلند اسلامی براساس فقه و مکتب اهل‏بیت‏علیهم السلام به عهده آنان بود.

پیشوای محدثان و فقیه بزرگ شیعه، شیخ صدوق (متوفی 381ق.) ازوالاترین اندیشمندان در این برهه از تاریخ است. هموکه رکن‏الدوله‏دیلمی از وی دعوت کرد که از قم به ری بیاید و مجلس درس و مناظره‏داشته باشد. او هم پذیرفت و در شهر ری حوزه درس وسیعی تشکیل دادو جمع زیادی پروانه‏وار به گرد وجودش چرخیدند و از دانش‏ها و معارف‏جوشان تجسم علم و تقوا بهره‏ها بردند. آثار ماندنی و بسیار ارزشمندی ازاو به یادگار مانده است که نجاشی، بیش از 180 کتاب و رساله درموضوعات مختلف از وی نام می‏برد. (26) .

پس از وی شاگرد برومندش شیخ‏مفید، تلاش بسیاری در بازشناسی ومعرفی عقاید شیعی داشت و در حوزه‏های علمی بغداد که تا آن زمان ازفعالیت‏های فقه شیعه خالی بود، با حضور فردی قوی چون او، فقه مستدل‏شیعه، جای‏پای محکمی برای خود باز کرد.

پس از او سیدمرتضی ریاست‏شیعه را بر عهده گرفت و در توسعه‏فرهنگ شیعی، نقش اساسی و محوری یافت. پس از وی ابوالعباس‏نجاشی، شاگرد و دست‏پرورده شیخ‏مفید و سیدمرتضی در بازشناسی وشناساندن فقها و محدثان بزرگ، مهم‏ترین نقش را ایفا کرد و با نگارش‏کتاب وزین «رجال‏» به معرفی راویان حدیث و آثار ارزشمندی که از آنان‏به یادگار مانده‏بود پرداخت و نیز شیخ طوسی شخصیت گرانسنگ و فقیه‏ژرف‏نگر در این عصر طلایی با حضور در آسمان پرستاره بغداد، انوارفقه جعفری را بر ستارگان بی‏شماری که به گردش می‏چرخیدند پاشید و باآثار مختلفی در فقه، اصول، کلام، حدیث، تفسیر و... به تشیع ودوستداران اهل‏بیت‏علیهم السلام حیاتی دوباره بخشید. (27) .

فرمان لعن

معزالدوله بویهی، فاتح بغداد، در سال 351قمری دستور داد بر درمساجد بغداد و دیگر مراکز چنین جملاتی نوشته شود:

«نفرین خدا بر معاویة‏بن ابی‏سفیان، نفرین بر کسی که حق فاطمه‏علیها السلام‏را غصب کرد، نفرین بر کسی که از دفن امام حسن مجتبی‏علیه السلام در جوارجدش رسول‏الله‏صلی الله علیه وآله جلوگیری نمود، لعنت‏بر کسی که ابوذر غفاری‏صحابی پیامبر اسلام را به تبعیدگاه فرستاد و لعنت‏بر کسی که عباس‏بن‏مطلب را از جلسه شورا بیرون انداخت.».

به دنبال این دستور، فتنه‏ای در بغداد برپا شد و شبانگاه بعضی از سنیان‏این نوشته‏ها را محو کردند. برای بار دوم دستور داد همان جملات بر درودیوار مساجد نوشته شود و تصمیم بر کشتار اهل بغداد گرفت، ولی بااصرار وزیرش، محمدبن مهلبی از نظرش برگشت و دستور داد جز معاویه‏کسی را نام نبرند و به جای آن، این جمله را بنویسند:

نفرین و لعنت‏خدا بر کسانی که بر آل رسول‏الله‏صلی الله علیه وآله ستم کردند. لعنت‏بر معاویة‏بن ابی‏سفیان. (28) .

سوگواری

شیعیان بغداد، در خلافت عباسیان چنان در خفقان و ترس به سرمی‏بردند که حتی حق آزادی عزاداری در روز عاشورا برای‏سیدالشهداءعلیه السلام را نداشتند و شیعیان چنین مراسم و آیین سوگواری و نیزدیگر مراسم را مخفیانه انجام می‏دادند، ولی به تدریج‏شهر بغداد، مرکزخلفای عباسی شاهد شیوع تشیع بود و در زمان آل‏بویه، شیعیان از آزادی‏نسبی بر خوردار شدند.

معزالدوله بویهی یک سال پس از فرمان لعن، دستور داد مردم بغداددر عزای امام حسین‏علیه السلام مغازه‏ها را ببندند و بازارها را تعطیل کنند و زن ومرد با جامه‏های سیاه از منازل خارج شوند و برای فرزند دلبندرسول‏الله‏صلی الله علیه وآله بر سروسینه بزنند. مردم در روز عاشورای سال‏352 چنین‏کردند و عزای عاشورای حسینی را به صورت علنی در بغداد برپا کردند.چنین مراسمی در دیگر شهرهای قلمرو آل بویه در عراق برپا شد.مخالفان به سبب گسترش و زیاد بودن شیعیان اهل‏بیت‏علیهم السلام و نیز حضورمعزالدوله در بین آنان توان جلوگیری از این مراسم را نداشتند.

در عاشورای سال 353 نیز مراسم باشکوهی در بغداد برگزار گردید،لیکن تبدیل به عزا شد. آتش فتنه‏ای در این سال میان شیعه و مخالفان آنان‏شعله‏ور گردید که تعداد زیادی مجروح و کشته شدند و مال‏های بسیاری‏در آتش سوخت و سالیان متمادی این وضع تکرار شد. (29) .

شادمانی

از ویژگی‏های عاشقان خاندان رسالت این است که در غم اهل‏بیت‏گریان‏اند و در شادی‏های آنان دلشاد و خوشحال. در همان سالی که‏شیعیان بغداد، مراسم سوگواری روز عاشورا برگزار کردند، خود را برای‏مراسم شادمانی در 18 ذی‏حجه، روز عید غدیر خم (عید ولایت ورهبری و همان روزی که پیامبر بزرگوار اسلام‏صلی الله علیه وآله به فرمان خداامیرالمؤمنین، علی‏علیه السلام را جانشین خویش قرار داد) نیز مهیا نمودند.

در این روز مردم بغداد، شهر را به دستور معزالدوله زینت کردند،به‏ویژه در محله شیعه‏نشین کرخ بغداد شور و هیجان و آذین‏بندی زیادی‏به چشم می‏خورد، در بین نظامیان آل‏بویه خوشحالی زیادی دیده می‏شد،بازارها و مغازه‏های شهر در شب و روز عید باز بود و رفت و آمد مردمان‏جریان داشت. همه در چنین روزی شادی و شعف داشتند و صدای طبل وشیپور و بوی عطر و اسپند از گوشه و کنار به گوش و به مشام می‏رسید. درهرصورت، روز حضور انسان‏های شیفته به مقام ولایت و اهل‏بیت‏علیهم السلام‏بود. (30) .

گرچه مردم بغداد در این جشن شرکت کردند، ولی مردم محله‏باب‏البصره که مرکز ثقل سنیان حنبلی در بغداد بود، در سال‏های بعدمراسم ویژه‏ای در برابر مراسم عاشورا و عید غدیر شیعیان محله کرخ‏برگزار کردند. سنیان محله باب البصره در روز 26 ذی‏حجه، جشن وشادی برپا کردند و می‏گفتند: این روز به «یوم‏الغار» معروف است و آن‏روزی است که پیامبرصلی الله علیه وآله و ابوبکر، در هنگام خروج از مکه به غار پناه‏بردند و نیز در روز 18 محرم نوحه‏سرایی و عزاداری برگزار نمودند ومی‏گفتند: در این روز مصعب‏بن عمیر از بین رفته است. (31) .

ناله‏های مظلوم

گرچه در سایه حکومت‏شیعه مذهب آل بویه، شیعیان بغداد و بویژه‏محله کرخ، در برابر دیگر محله‏های سنی‏نشین در اقلیت‏بودند، اما ازآزادی نسبی مذهبی برخوردار بودند و فکر تشیع می‏رفت تا جایگاه‏خویش را در بین مذاهب دیگر باز نماید و انسان‏ها را مجذوب عقایدراستین خود کند، ولی هرچندگاه حوادث ناگواری به وقوع می‏پیوست ودزدی‏ها، غارتگری‏ها، آتش‏سوزی‏ها و نزاع‏های خونین میان شیعیان وبرخی از اهل سنت صورت می‏گرفت که بیشترین خسارت را شیعه و محله‏مظلوم کرخ بغداد می‏دید، به‏طوری که در طول بیش از یک قرن حکومت‏بویهیان، سالی نبود که نزاع و درگیری‏های خونین برپا نشود و این محله درآتش فتنه شعله‏ور نگردد.

در بیشتر این آشوب‏ها، خلیفه عباسی جانب سنیان را می‏گرفت و به‏حمایت از آنان برمی‏خاست و دزدان چپاولگر و برخی از ترک‏های سنی‏مذهب نیز با آنان بودند، اما آل بویه اغلب بی‏طرف بوده و دخالتی‏نمی‏کردند و با چنین جوی، شیعیان مظلوم واقع شده و نظاره‏گرآتش‏سوزی مساجد، مغازه‏ها و منازل خود بودند و در برابر دیدگانشان‏عزیزانشان پرپر و به فقها و اندیشمندان شیعی بی‏احترامی می‏شد.

در یکی از درگیری‏ها که در سال 361 اتفاق افتاد اموال زیادی نابودشده و عده‏ای از بین رفتند. گفته شده است تنها در این حادثه هفده‏هزارانسان، سیصد مغازه، 33 مسجد و خانه‏های بسیاری در آتش‏سوزی از بین‏رفت و بیشتر این خسارت‏ها در محله کرخ بوده است. (32) .

نجاشی این حوادث تلخ را دیده و ناله‏های مظلومیت‏شیعیان محله‏کرخ را شنیده است. او این حادثه ناگوار را مشاهده کرد که در سال 398عده‏ای از سنیان محله باب‏البصره به مسجد «براثا» که شیخ مفید در حال‏تدریس بود، هجوم آوردند و فقیه شیعی را آزرده و به او بی‏احترامی‏کردند و این جرقه‏ای برای آشوب بیشتر در شهر بغداد شد. (33) .

او این حرکت مردم را دیده بود که مردم محله باب‏الشعیر و طاق‏حرانی (دو منطقه سنی‏نشین بغداد) برای جنگی که خلیفه به آن‏ها اجازه‏داده بود حرکت کرده و سلاح در دست، به نفع ابوبکر و عمر شعارمی‏دادند و می‏گفتند: امروز روز معاویه است! شیعیان محله کرخ علیه آنان‏حرکت کرده و شورشی برپا شد. روز بعد از این واقعه، سنی‏های متعصب‏که از سوی برخی ترک‏ها حمایت می‏شدند و نایب خلیفه به دستور وی باآنان بود، به محله کرخ هجوم بردند و در این منطقه و بازار آن، آتش‏سوزی به وجود آوردند که مغازه‏های زیادی در این درگیری‏ها از بین‏رفت و در آتش سوخت. (34) .

حتی دست‏های توطئه در بغداد به کاروان‏های زیارتی که از شهرهای‏دیگر برای زیارت قبور ائمه معصومین به عراق، وارد می‏شدند رحم‏نکرده و به آنان حمله می‏کردند. گروهی از اهالی باب‏البصره در بغداد به‏کاروانی که از قم عازم زیارت کربلا بود هجوم برده و تعدادی را کشته ومجروح ساختند. (35) .

حی‏علی خیرالعمل

در روز عاشورای هر سال، محله شیعه‏نشین کرخ بغداد سیاه‏پوش بودو بر در مساجد و حسینیه‏ها و کوچه و بازار پرچم سیاه زده می‏شد ودوستداران و عاشقان خاندان رسالت‏برای سیدالشهداءعلیه السلام و اصحاب ویارانش عزاداری می‏کردند.

در عاشورای سال 441 از برگزاری آیین سوگواری و ماتم حسینی‏جلوگیری گردید، ولی شیعیان این منطقه مراسم را باشکوه فراوان برپاکردند و سبب شد که بین شیعه و مخالفان درگیری شدید به وجود بیاید وتعداد زیادی کشته و مجروح شوند. درگیری‏های خونین همچنان ادامه‏یافت تا جایی که گروهی از ترک‏ها به حمایت از مخالفان تشیع خیمه‏های‏خویش را در نزدیکی محله کرخ به اهتزاز درآوردند.

محله کرخ دست از درگیری برداشته و از این پس تصمیم گرفتند برای‏حفظ منطقه خود از آشوب و غارتگری، دیواری اطراف آن بکشند.اهل‏سنت نهر قلایین نیز چنین کردند و پول زیادی خرج دیوارها گردید.ولی بین آن‏ها نزاع و کشتار آغاز شد و شرارت فزونی یافت. در نهایت‏باقاصدی که خلیفه عباسی برای صلح فرستاده بود، درگیری و کشتار پایان‏پذیرفت ولی در محله قلایین و دیگر مناطق سنی نشین شعار «حی علی‏خیرالعمل‏» در اذان آزاد گردید و در محله شیعه نشین کرخ نیز در اذان‏صبح، گفتن جمله «الصلاة خیر من‏النوم‏» آزاد اعلام شد. (36) .

محمد و علی خیرالبشر

هر قدر زمان به پیش می‏رفت، آشفتگی و نابه سامانی در مرکزخلافت‏بیشتر می‏شد. آشوب و تخاصمی که بین شیعه و دست‏های توطئه‏در هر سال به وقوع می‏پیوست، از سال 440 شدت پیدا کرد. از سوی دیگراختلافی که بین حاکمان آل بویه به وجود آمده و به تدریج آنان را دچارضعف کرده بود، خبر از آینده‏ای پرآشوب و اضطراب می‏داد.

مخالفان تشیع در بغداد از اوضاع نابه سامان شهر سود جسته و هر سال‏به بهانه‏ای جنگ‏هایی به راه می‏انداختند و بر شیعیان کرخ فشار و سختی‏وارد می‏کردند و آن‏ها را وادار می‏نمودند از عقاید خویش ست‏بردارند.

شیعیان جمله زیبای «محمد و علی خیرالبشر» را که گویا از قبل برخشتی از دیوار مسجد خویش نوشته بودند، در سال 443 با آب‏طلا نوشته‏و در محلی نصب کردند. گروهی که می‏خواستند بین شیعه و سنی اختلاف‏و فتنه‏ای انداخته و شیعیان را تضعیف کنند، با افزودن عباراتی به آن جمله‏سعی می‏کردند به شیعیان اتهام بزنند که ایشان، اهل سنت و خلفا را به کفرنسبت می‏دهند. بدین خاطر به دروغ ادعا کردند که شعار شیعیان (محمد وعلی خیرالبشر) در اصل این گونه بوده است:

«محمد و علی خیرالبشر فمن رضی فقد شکر و من ابی فقد کفر».

اهل کرخ کلمات اضافی را انکار نموده و گفتند: ما از همان شیوه‏ای که‏داشتیم تجاوز نکرده و بر دیوار مساجدمان جمله سابق را نوشته‏ایم.

همین جریان، سبب مشاجره و جنگ بین شیعه و مخالفان شد تا این‏که‏خلیفه عباسی، ابوتمام، (37) نقیب عباسیان و عدنان‏بن رضی، (38) نقیب علویان رافرستاد که از نزدیک جریان را بررسی کنند و گزارش دهند. آنان درگزارش خود نوشتند که حق و راستی با شیعیان کرخ است و نوشته همان‏بوده که آن‏ها گفته‏اند.

خلیفه و نایب حاکم آل بویه در بغداد دستور دادند که دست از جنگ‏و خونریزی بردارند، ولی توطئه‏گران نپذیرفته و دیگر افراد و گروه‏ها راوادار به شرکت در این فتنه کردند و مانع از ورود آب دجله به کرخ شدند. جلوگیری از آب برای شیعیان بسیار گران تمام شد. از این رو گروهی ازآن‏ها فریاد بر آورده، و به قصد دجله و آوردن آب حرکت کردند. آنان‏آب‏ها را در ظرف ریخته و شعار می‏دادند:

«آب راه خودش را دارد ولی بدخواهان از آن دریغ می‏ورزند.».

رئیس‏الرؤسا که به حنبلی‏ها تمایل داشت‏بر شیعه سخت گرفت و لفظ‏«خیرالبشر» را از نوشته شیعیان پاک کرد و به جای آن «علیهماالسلام‏»نوشت. برخی از اهل سنت‏بدین امر راضی نشده و گفتند: باید خشتی که برآن نام محمدصلی الله علیه وآله و علی‏علیه السلام نوشته شده است کنده شود و دیگر این که‏شیعه در اذان، جمله «حی‏علی خیرالعمل‏» را نگوید.

دوستداران پیامبر و خاندان معصومش‏علیهم السلام چنین پیشنهادی رانپذیرفتند و درگیری همچنان ادامه پیدا کرد تا این که فردی هاشمی از اهل‏سنت کشته شد. جنازه او را برداشته و درمحله‏های حربیه، باب‏البصره ودیگر مناطق سنی نشین تشییع کردند و مردم را به خونخواهی او دعوت نمودند.

روز بعد از تشییع و خاک‏سپاری وی، عده زیادی حرکت کرده وبارگاه ملکوتی دو امام در کاظمین را هدف قرار دادند. ضریح مطهر امام‏موسی‏کاظم و امام محمدتقی‏علیهما السلام و دو گنبد آن‏ها را آتش زدند و به مزارفقها و دانشمندان شیعی در جوار بارگاه جسارت کرده و آن‏ها را به آتش‏کشیدند. چند روز بعد تصمیم گرفتند قبر این دو امام را شکافته و جنازه‏مقدس آنان را به مقبره احمدبن حنبل منتقل کنند. مشغول نبش‏قبر بودندکه خبر به ابوتمام (نقیب عباسی‏ها) و دیگر هاشمیان رسید. آن‏ها آمده ومانع از این هدف شوم شدند. (39) .

این جنگ‏ها و آشوب‏ها علیه شیعیان از یک‏سو و از سوی دیگرانتقال قدرت از آل بویه به سلجوقیان سنی مذهب، سبب شد که حوزه‏علمیه 150 ساله بغداد متلاشی شود و فقها و دانشورانی که در این شهر دورهم جمع بودند، هریک به نقطه‏ای فرار کنند و ناگزیر دست‏به هجرت بزنند.

ابوالعباس نجاشی در این سال‏های آشفته و نابه سامان، بغداد را ترک‏کرد، اما این که به کجا رفت روشن نیست. شاید این چند سال آخر عمرش‏را در نجف، کوفه و یا سامرا گذرانده باشد.

فقیه معاصر وی، شیخ طوسی که زعامت و پیشوایی شیعیان راعهده‏دار بود و در راس دیگر فقها و عالمان قرار داشت در سال‏448قمری، به نجف اشرف هجرت کرد و خانه وی در بغداد غارت شد.در صفر سال بعد کتاب‏ها و منبری را که بر روی آن علم کلام تدریس‏می‏کرد به محله کرخ برده و همراه سه پرچم سفیدی که زائران و شیعیان‏کرخ در راه زیارت نجف و کوفه با خود حمل می‏کردند، آتش زدند. (40) وبدین‏سان آثاری از شیعه و این فقیه سترگ شیعی در حوزه علمیه بغداد،به‏ویژه در محله شیعه‏نشین کرخ باقی نماند و از آن پس نجف به عنوان‏مرکز علوم اسلامی و حوزه فرهنگ شیعی مطرح گردید و فقه و دانش براساس مکتب اهل‏بیت‏علیهم السلام از آن‏جا منتشر می‏شد.

پی‏نوشتها:

1) شیعه در اسلام، ص‏29.

2) همان، ص‏30.

3) همان، ص‏40.

4) همان، ص‏31.

5) آن‏ها امام حسن مجتبی‏علیه السلام را امام نمی‏دانند.

6) شیعه در اسلام، ص‏36.

7) شیعه در اسلام، ص‏37.

8) تاریخ تشیع در ایران، ص‏284.

9) همان، ص‏289.

10) تاریخ تشیع در ایران، ص‏290; الکامل، ج‏5، ص‏587.

11) خطبه اعلان‏اطاعت و فرمانبرداری رسمی بود.

12) همان، ص‏291.

13) باطنیه یکی از فرق شیعه هستند که گویند: همه‏چیز ظاهر و باطنی دارد و از این جهت‏آیات قرآنی و احادیث را تاویل می‏کنند و ظاهر آن‏ها را درست نمی‏دانند، بلکه به باطن‏آن‏ها نظر می‏کنند. آنان معجزات را رد کرده‏اند و وحی آوردن فرشتگان را از آسمان‏منکرند و اصلا منکر این هستند که در آسمان فرشته باشد. اسماعیلیه در ترویج عقایدباطنیه تلاش می‏کردند و فرقه باطنیه بیشتر به همان اسماعیلیه گفته می‏شود که‏اسماعیل، بزرگ‏ترین فرزند امام جعفر صادق‏علیه السلام را امام می‏دانند و معتقدند: امامت‏پس از اسماعیل در فرزندان و نسل او است. فرهنگ فرق اسلامی، ص 94.

14) دائرة‏المعارف بزرگ اسلامی، ج‏1، ص‏629.

15) ارگان، شهری بود بزرگ، نخل و زیتون و آب فراوان داشت. این شهر در قرن‏های سوم‏و چهارم قمری شهرت داشته است و فاصله آن تا شیراز و اهواز حدود 360 کیلومتربوده است. ارجان در چندکیلومتری شهر کنونی بهبهان قرار داشت. فرهنگ معین، ج‏5،ص‏123; حدودالعالم، ص‏133.

16) نوبندگان، شهری سرسبز بود که در قرن‏های سوم و چهارم قمری شهرت داشت.هم‏اکنون نوبندگان، نام یکی از دهستان‏های پنجگانه بخش مرکزی شهرستان فسااست. این دهستان در جنوب خاوری بخش واقع شده و هوای آن معتدل می‏باشد. نیزاز سیزده روستا تشکیل شده و 6000 نفر جمعیت دارد. هم‏اکنون در منطقه نورآبادممسنی قرار دارد. فرهنگ معین، ج‏6، ص‏2147; حدودالعالم، ص‏133.

17) دائرة‏المعارف بزرگ اسلامی، ج‏1، ص‏629; مجالس‏المؤمنین، ج‏2، ص‏323.

18) دائرة‏المعارف بزرگ اسلامی، ج‏1، ص‏633; تاریخ ابن خلدون، ج‏4، ص‏434.

19) اینان خاندانی ترک بودند که از سال 429 تا 1037قمری در آسیای غربی سلطنت‏کردند. ظهور این خاندان در تاریخ اسلام از وقایع بزرگ و به منزله شروع دوره جدیدی‏است. سلجوقیان فرزندان سلجوق‏بن تقاق، از رؤسای ترکمان (غز) هستند. فرهنگ‏معین، ص‏4، ص‏780.

20) دائرة‏المعارف بزرگ اسلامی، ج‏1، ص‏632; مجالس‏المؤمنین، ج‏2، ص‏333. الکامل‏فی‏التاریخ، ج‏6، ص‏206.

21) دائرة‏المعارف بزرگ اسلامی، ج‏1، ص‏640; تاریخ تشیع در ایران، ص‏243.

22) شیعه در اسلام، ص‏40.

23) تاریخ تشیع در ایران، ص‏243.

24) دائرة‏المعارف بزرگ اسلامی، ج‏1، ص‏641; الکامل‏فی‏التاریخ، ج‏5، ص‏565 و 614.

25) دائرة‏المعارف بزرگ اسلامی، ج‏1، ص‏640.

26) رجال نجاشی، ج‏2، ص‏311. مشروح زندگی شیخ صدوق را در مجموعه «دیدار باابرار» بخوانید.

27) دائرة‏المعارف بزرگ اسلامی، ج‏1، ص‏444; تاریخ تشیع در ایران، ص‏248.

28) تاریخ ابن خلدون، ج‏4، ص‏442; مجالس‏المؤمنین، ج‏2، ص‏326.

29) تاریخ تشیع در ایران، ص‏245; الکامل فی‏التاریخ، ج‏5، ص‏331 و 336.

30) تاریخ تشیع در ایران، ص‏245; الکامل فی‏التاریخ، ج‏5، ص‏331.

31) الکامل فی‏التاریخ، ج‏5، ص‏540.

32) الکامل فی‏التاریخ، ج‏5، ص‏377 و 383.

33) همان، ص‏577.

34) همان، ج‏6، ص‏62.

35) دائرة‏المعارف بزرگ اسلامی، ج‏1، ص‏640.

36) الکامل فی‏التاریخ، ج‏6، ص‏149.

37) وی محمدبن محمدبن علی زینبی (متوفی 445ق.) است.

38) وی فرزند رضی (متوفی 449ق.) است که پس از سیدمرتضی این منصب را بر عهده‏گرفت.

39) تاریخ ابن خلدون، ج‏4، ص‏490; الکامل فی‏التاریخ، ج‏6، ص‏158.

40) مقدمه التبیان، ج‏1، ص ه; هزاره شیخ طوسی، مقاله محمد واعظزاده،ص‏63; الکامل‏فی‏التاریخ، ج‏6، ص‏198.